در زمانی که به ندرت مدرس زبان های خارجی در شهر زنجان یافت می شد محمد تفقدی دبیر زبان انگلیسی کار تدریس را با عشق و علاقه و انگیزه برای سالیان متمادی از قبل از انقلاب و تا چند سال پس از انقلاب ادامه می داد . این فعالیت پس از بازنشستگی نیز البته این بار به صورت ترجمه متون علمی و فنی ادامه داشت . دفتر کار ترجمه ، محفلی برای دوستان باز نشسته نیز بود که گرد هم می آمدند و ایام با خوشی سپری می شد . این دفتر با رفتن او به دیاری دیگر و ترک سرای فانی روشنی و صفایی نداشت . قطعه بالا در وصف سفر او سروده شد .
سفریاری دیگر…….محمد تفقدی….
بر تو نفرین ای مرگ داغ عزیزی دیگر
بنشاندی به دل ما و دفتر دیگر بستی
سالها خوش بودیم به صفای رخ دوست
همه خوبان بگرفتی و جلوه بستان بستی
اشک دیگر نکند چاره این درد قدیم
مرگ شاید ببرد رنج و عذ اب هستی
ما ندیدیم دلی شاد و فارق ا ز غم
زندگی سر به سرش درد و فراق و مستی
هر که گوید خداوند به ما شادی داد
من بگویم گرفت ا ست ز ما سر مستی
کس نداند چه است فلسفه بودن ما
نه مجال داری دل نکنی بر قصدی
گرچه تقدیر اینست مرگ عزیزان دیدن
ما شدیم درد کش و مظلمه دست هستی
شرح یاران سفر کرده نوشتم با اشک
توبسوختی غمنامه ما و قلمم بشکستی
25/3/89.