سایت ادبی

علاوه بر کهولت سنٌ ، به دلیل تشدید کسالت های گوناگون از پاسخ فوری به اظهار نظر ها ، و به خصوص اظهار محبٌت های احتمالی دوستان ، و همراهان ….. ، معذور می باشم .
سایت ادبی
خواب دیدم می گفت :
« شعر ، نهری است ز احساساتی
که ز سرچشمه عشق
و پس از گرم شدن ،
فصل بهار
و آن : بهار جانت …
از دلت می جوشد
چون یکی چشمه ز اعماق خیال
و سپس ؟
جویباری است خرامان و زلال
چشمه ها سر بسر هم بنهند
تا یکی رود شوند
و به سوی دریا :
غزل و قطعه ؛ رباعی ، چامه
شعر نیمائی و نو ، یا آزاد
رو به سوی دریا
دریا ؟ نه ! یک « مجموعه »
که تواند بود هم یک « سایت » : سایت ادبی
شاعرانی به زبانی که زپارس
یا خراسان ، و تمام ایران
ریشه دارد ؛ و بنام « پیوند » .
صحنه ی مشترکی است :
از تمام ملٌت
از تمام تاریخ
از تمام فرهنگ
و…. « ادب » بر تارک .
این یکی سخت مهمٌ است ، چرا ؟
چون که یک هنگ از آن بی ادبان
عربانی به شکم سوسومار
مغولانی بی فکر
جاهلان تاتا ر
همگان بی ادب و بی منطق
« پارسی گشته » زروی اجبار!
به هوس افتادند
تا به هر نحوی هست
شیک پوشند لباس شاعر ،
چه بسا سخت شهیر !!!
پستی و منزلت و پول و مقامی ، تکبیر !
الله اکبر ! الله اکبر ! الله اکبر !
زورکی شعر نویسی کردند ؛
نه که شعر ، یک عبارات عجیب
با مفاهیم غریب !
گرچه گاهی هم
اندکی ، بخشی ، تا حدٌ و حدودی یک شعر .
« سعربافان » حوالی و قریب
به تفنن همگی شعر سرا
به تجرٌی همگی « مِعر » سرا
اینچنین لب به لب و گوش به گوش
صد که نه ! هشتصد و…
نهصد و… هرساعت بیش
به شماره در پیش
به شماره در جوش
همه در جوش و خروش
من ناقد همه جا گنگ و خموش !.
بشنو !
زلزله آمده است ؟!!!
… و این صداهای مهیب ؟!!!! »
من پریدم از خواب
رعد پنجشنبه شب چهاردهم
و شما خوابیدید ؟
15 اردیبهشت 1391
شعر از علیرضا آیت الهی

تا دور دست ها سبز
تا دور دست ها سبز
.