سفریاری دیگر…….محمد تفقدی….
بر تو نفرین ای مرگ داغ عزیزی دیگر
بنشاندی به دل ما و دفتر دیگر بستی
سالها خوش بودیم به صفای رخ دوست
همه خوبان بگرفتی و جلوه بستان بستی
اشک دیگر نکند چاره این درد قدیم
مرگ شاید ببرد رنج و عذ اب هستی
ما ندیدیم دلی شاد و فارق ا ز غم
زندگی سر به سرش درد و فراق و مستی
هر که گوید خداوند به ما شادی داد
من بگویم گرفت ا ست ز ما سر مستی
کس نداند چه است فلسفه بودن ما
نه مجال داری دل نکنی بر قصدی
گرچه تقدیر اینست مرگ عزیزان دیدن
ما شدیم درد کش و مظلمه دست هستی
شرح یاران سفر کرده نوشتم با اشک
توبسوختی غمنامه ما و قلمم بشکستی
25/3/89.
۳ دیدگاه دربارهٔ «سفریاری دیگر…….محمد تفقدی….»
دیدگاهها بسته شدهاند.
با سلام
با تشکر از شما و شعرتان. من راه آقای تفقدی را ادامه می دهم و آموزشگاه آقای تفقدی را همچنان اداره می کنم.
modares.blogsky.com
سلام جناب امانلو و سپاس از اظهار محبتتان ..شما ادامه دهندگان راه آموزش و تدریس نقش بزرگی در تربیت فرزندان این مرز و بوم دارید …نقشی که یک موهبت الهی است …منزلتش بالاست …همیشه ایام مورد توجه واحترام مردم هستید این روح تدریس است …برقرار باشید و تندرست …ارادتمند…حیاتی…۲/۱۱/۹۲
سلام جناب امانلو و سپاس از اظهار محبتتان ..شما ادامه دهندگان راه آموزش و تدریس نقش بزرگی در تربیت فرزندان این مرز و بوم دارید …نقشی که یک موهبت الهی است …منزلتش بالاست …همیشه ایام مورد توجه واحترام مردم هستید این روح تدریس است …برقرار باشید و تندرست …ارادتمند…حیاتی…۲/۱۱/۹۲