در این سرای بی کسی شجریان
نگذاشتند صدایم به صدایت برسد
درد و اندوه نگاهم به نگاهت برسد
من و تو یک تن و یک قافله و همراهیم
گر شود یاری حق دست هدایت برسد
تو صبوری کن ای یار قدیمی همرزم
در دولت بگشایند و کیاست برسد
زندگی خوش گذرد اگر انصاف و عدالت باشد
تلخ باشد زمانی که کین و عداوت برسد
من و تو دیر زمانی است ساکن این شهر و دهیم
دشمن دین و وطن عقل و خرد بر سر عزت نرسد
صنعت و مزرعه آباد شود از من و تو
کشور از همت مردانه به قدرت برسد
یاد آور بهاران کز نفس باد صبا
چو برد سردی دی قهر زمستان نرسد
یک نشانی ز شهیدان مردانگی و غیرت بود
گر پاسدار شرفیم اهرمن و دد نرسد
چون کشیدیم بسی رنج پی راندن دیو
خوشدلیم دانه زحمت به درایت برسد
خانه عشق بسازیم و جوانمردی و شور
بر توانمندی ما ننگ و فلاکت نرسد
ما مسلمان و ایرانی و آزاده دلیم
رنج و محنت برود مهرو محبت برسد
12/ 11/ 88