معلم فداکار حسن امید زاده
امید ما امید زاده
دلاور مرد آزاده
همان آموزگار خوب
برای کودکان محبوب
ببیند ناله و فریاد
ز هر سویی به راه افتاد
میان شعله ها شاید
صدای کودکان آید
شود خود شعله سرکش
رود در داخل آتش
کند آزاد هر کودک
به زحمت اندک و اندک
سرانجام سوخت اندامش
نشست درد بر تن و جانش
نگفت از درد خود با کس
ولی نشنید ﻤ̗ﻬر از کس
پس از عمری فداکاری
ندید غمخوار و دلداری
فنا رفت جان شیرینش
گلی از گلشن بینش
18/6/94