آزادی
ازمستی میخانه و میخواره چو رˊستم ساغر نشکستم
خاطی و دنی ﺠۥستم و اما هم آواز ﻨﺠۥستم
گفتم به میلم چو بجویم سر انجام بیابم
هی گشتم و گشتم دیدم همان روز ﻨۥﺧستم
گفتم غلطست فکرم و کنکاش درین راه چه حاصل
دیدم که منم چرخ زنان ساغر و پیمانه به دستم
تا عاقبت آرامشم آمد ازاین گردش و ﺠۥستن
پیمان نه بخود بستم و از بی کس وناکس گسستم
حالا خوش و وارسته رسیدم به سر منزل اول
از روز ازل باده پرستم چه هوشیارو چه مستم
4/2/94
یک دیدگاه دربارهٔ «آزادی»
دیدگاهها بسته شدهاند.
کسانی که این شعر را می پسندند :
علی نظری سرمازه،ایمان کریمی،عظیمه ایرانپور،محمد حسین پژوهنده،حمیده پارسافر، از سایت شاعران پارسی زبان