صفای دل
بیمار شدیم و مبتلای غم و درد
همدل نشدیم و ناامید و دلسرد
هر بار زبینایی دل دور شدیم
دردا که به تحمیق ، مجبور شدیم
خندید خدا ، به فکر و شیادی ما
از ذهن پریشان شده و غافل ما
گفتیم هزار قصه از پاکی جان
دربند فلان عقیده داریم ایمان
مردانه ، زنانه شد ، همراهی ما
در عشق و وفا همیشه رفتیم به خطا
هستیم یکی ، جدا ، جدا می گردیم
دنبال سعادت ، چو گدا ، ولگردیم
رفتیم به بزم رقص و شعر موسیقی
گفتند ، آواز زنانه بشنوی ، زندیقی
افسرده شدیم ساحل دریا به خیال
رفتیم ، رها شویم از رنج و وبال
عاشق به جمال کوه و جنگل گشتیم
توفیق نشد شکسته دل برگشتیم
پیوسته به دنبال صفا می گردیم
او در دل ماست ،ما کجا می گردیم ؟؟
21/5/95