“من”
راه آزادی از زندان ” من ” دشوار نیست
در تو یک بیگانه است و هیچوقت بیکار نیست
این ” من” بیگانه را تو از کجا آورده ای ؟
اختیارت را به او دادی و خود واداده ای ؟
دین و ایمان و روان و حس فرمانت از اوست
تو فقط چون کودکی مجری و جولانت از اوست
آنچه تو آموختی رفتار و کردارت ببین؟؟
کار” من” باشد همان که هست با تو همنشین!!
ذهن تو آزاد بی ” من” نیست دائم مرده است
رنج و غم ، خشم و مرارت در تو پرورده است
” من” در هر جای دنیا الگوی رفتار ماست
در کنار هریک از ما حاکم و فرمانرواست
میل و شهوت خشم و حسرت را ” من ” ایجاد کرد
درد و محنت را کشیدن تا ابد آباد کرد
تو تصور می کنی در ﺧ ۥﱢرمی هستی مدام ؟؟
با غمی تازه بیاید ” من” که می افتی به دام!!
تا تو سرگرم خیالی او ترا بنده کند
زنده بودن را سرابی در تو آکنده کند
صد بار آینده می آید ، رود تو در خیال
با ” من ” شرمنده داری آرزوی جاه و مال
یک بار از خود نپرسیدی که هوشیاری تو؟
آنکه از عقل و درایت هست بیداری تو
در تو از سوی خداوند کریم آماده است
در میان جان تو عشق و صفا آورده است
ذهن “من” هست ارمغانی از جهان و از برون
دل به هوشیاری سپردن ذات ما هست از درون
چون شوی هوشیار و آگاه از” من” عاریتی
زندگی و عشق و یزدان را نشان و آیتی
13/4/95