گل ̗ حسرت در حسرت دیدار گل ̗ سرخ دو بار
در بهاران و خزان آید و باشد در انظار بیدار
به امید رخ ̗ یار در فصل بهاران آید
فصل ̗ گل دادن دلدار نباشد به بهار
شده افسانه چنین عاشق دیدار و ندیدن هر بار
رخ ̗ نا دیده نشد مایه ̗ رنج ̗ دل ̗ زار
در تموز چون گل سرخ درهرگذری می روید
می شود عطرافشان دشت و بستان چو بهار
گل حسرت ندارد تن پر طاقت و گرمای تموز
می رود بار دگر آخر پاییز و بیاید ببیند دلدار
آمده فصل خزان و گل ̗ حسرت به تمنای نگار
نشد این عاشق و معشوق ببینند رخ هم را یکبار
4/11/94