با روزگار جز به مدارا راه فرار نیست
در دوستی و دشمنیش هیچ اعتبار نیست
اکنون که نفسی میرسد از فراخنای جان
هوشیار باش که مجال قرار نیست
باش ساقی و در جمع دوستان بنوش
زآن می چو عمر می رود و پایدار نیست
امروز مهلتیست تا مجلس الفت به پا کنیم
فردا زوال جان و جز خشم روزکار نیست
گوش کن در نوبهار به ﭐوای چشمه سار
کان جز مرهم دل های ماندگار نیست
دل را به بانگ قناری در صبحد م سپار
گو نغمه ساز که معشوق ما راز دار نیست
بنگر پروانه را در تابش ا نوار ﭐفتاب
این نقش ها جز هنر پروردگار نیست
گم کرده راه خویش در انبوه شاخسار
اندر پناه سرو و کاج جای اضطرار نیست
مستی ز عطر گل در گل افشان بوستان
اینجا بهشت موعود دور از انتظار نیست
آمد فصل خزان چهره بستان گرفت رنگ
هر بار بشکل دیگری و فردوس پار نیست
این ساختار که دمادم به شکل و شمایلیست
آغوش مادری که مهرش بر شمار نیست
18/9/90حیاتی
.
mohhamad taghi dourany mohhamad taghi douranymtdourany@yahoo.com
Send email
Find email
View detailsTo heshmat hayati
From: Mt Dourany (mtdourany@yahoo.com)
Sent: Saturday, December 10, 2011 8:33:55 PM
To: heshmat hayati (heshi678@hotmail.com)
sad AAfarin bar shoma keh soroodid !va aafarin barma keh khandim.
houshang sohrabi hsohrabi@yahoo.com to me
show details 3:39 PM (1 hour ago)
Aghaye Heshmatollah Hayati
Ba sepas faravan az ersal inn shear ziba va por az manie besyar ziba sorodehid.
Merry Christmas to you and your beloved one.
Hsohrabi
Reply |Farzaneh Jamshidi jamshidi.farzaneh@yahoo.com to me
show details 4:34 PM (34 minutes ago)
From: heshmatollah hayati
To:
Sent: Sunday, December 11, 2011 10:06 AM
Subject: تولد گل های سرخ و اطلسی
– Show quoted text –
با روزگار جز به مدارا راه چاره چیست
در دوستی و دشمنیش هیچ اعتماد نیست
اکنون که نفسی میرسد از فراخنای جان
باید به هوش باشی که فردا مجال نیست
باش ساقی و در جمع دوستان بنوش
آن می که عمر می رود و پایدار نیست
امروز مهلتیست تا مجلس الفت به پا کنیم
فردا گرفته دهر جان ما و راه فرار نیست
گوش کن در نوبهار به آوای چشمه سار
دریاب کاین شور و نوایش برای چیست
دل را به بانگ قناری در صبحد م سپار
گو نغمه ساز کوغم ما را چو مرهمی است
بنگر پروانه را در تابش ا نوار آفتاب
آن بال های هزار رنگ نقش ونگار کیست
گم کرده راه خویش در انبوه شاخسار
اندر پناه سرو و کاج جای هراس چیست
مستی ز عطر گل در گل افشان بوستان
روز تولد گل های سرخ و اطلسی است
آمد فصل خزان چهره بستان گرفت رنگ
این بار بشکل دیگری و فردوس دیگریست
این ساختار که دمادم به شکل و شمایلیست
آغوش مادری است که سرشار زندگی ست
حیاتی ۱۸/۹/۹۰
هر که در حافطه چوب ببیند باغی
صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواهد ماند
هرکه با مرغ هوا دوست شود
خوابش ارام ترین خواب جهان خواهد بود
انکه نور از سر انگشت زمان بر چیند
میگشاید گره پنجره ها را با اه
زیر بیدی بودم
برگی از شاخه بالای سرم چیدم گفتم
چشم را باز کنید ایتی بهتر از این میخواهید؟
سپهری
ali soudiTo heshmat hayati
From: ali akbar soudi (aasoudi@yahoo.com)
Sent: Monday, December 12, 2011 5:54:13 AM
To: heshmat hayati (heshi678@hotmail.com)
Dear Mr Hayati,
This is a brilliant composition of a poem for whole duration of life span. Please keep all of these poems for publication in near future.
See you.
It’s a pleasure to find seomone who can think so clearly