شیدایی 2

قطعه کو کو معروفی
قلبم به جمال نازنینت شاد است
در لحظه دیدار ز غم آزاد است
بر چشم خمارت چشم من مشتاق است
مسحورم و دل در کف من بی تاب است
باچشم تو من به رقصم و درشورم
سرمستی من از آن شراب ناب است
آنروز که ریختی اشک زان چشم قشنگ
پر خون کردی دلم ببین خونابه است
هر شب نروم به خواب بی یاد تو من
با یاد تو این دو چشم من بی خواب است
می ترسم اگر نبینمت من روزی
مردن آن روز به از ندیدن مهتاب است
ای عشق نگر مرا اسیرش کردی
دانستی در اسارتش دل شاد است
ای عشق تو آگاه شدی از غم من
با غصه کنار او دلم شاداب است
موجی کوچک بودم و در کنج و کنار
توفانیم و آرامش من غرقاب است
ای عشق نشاندیم چرا چشم به راه
بی نور حضور او جهانم تا ر است
ای داد از این عشق و جنون و مستی
با ظاهری آرام و در دلم فریاد است
شیدا شده بر نگار دل داده به غیر
گر بر حرمش روم گنه بسیار است
من شاکر و شیداو رسوا شده ام
این عشق چو خورشید جهان انواراست

26/1/85

.